در ۱۵ ژوئن ۲۰۰۷ میلادی مجمع عمومی سازمان ملل ۲ اکتبر ، سالروز تولد مهاتما گاندی را به عنوان روز جهانی بدون خشونت نام‌گذاری کرد. مجمع عمومی سازمان ملل متحد به منظور ترویج فرهنگ صلح تسامح و تفاهم و عاری از خشونت از دولت‌ها از نهادهای تحت پوشش این سازمان، سازمانهای منطقه‌ای و سازمان‌های غیر دولتی و نیز افراد دعوت کرد روز دوم اکتبر را عنوان روز «نفی خشونت» گرامی بدانند و به ترویج فرهنگ نفی خشونت از طریق آموزش و ارتقای آگاهی عمومی کمک کنند.


 تعریف خشونت:

واژه‌ی «خشونت» مصدر عربی است که از نظر لغوی به معنای درشت شدن، درشتی کردن، درشتی، زبری، ناهمواری، درشتخویی و تندخویی است. «خَشِن» صفت آن است به معنای درشت‌طبع و درشتخو. 

سازمان بهداشت جهانی خشونت را اینگونه تعریف می‌کند: «خشونت حالتی از رفتار است که فرد خشن با استفاده از زور فیزیکی یا غیر فیزیکی، خواسته‌ی خود را به دیگران تحمیل می کند.»

هرگونه رفتاری که با هدف وارد نمودن آسیب با یک یا بیش از یک پدیده صورت گیرد رفتار خشونت‌آمیز نام می‌گیرد، رفتار خشونت‌آمیز می‌تواند در سطح آگانه یا ناآگانه صورت گیرد.

اندیشه‌ی عدم خشونت از قدمت بسیاری برخوردار است. حامیان این اندیشه را می‌توان در بین پیروان ادیان یا شخصیت‌های معنوی و اخلاقی جست‌وجو کرد؛ در دیدگاه گاندی عدم خشونت تنها یک رهنمود مذهبی نیست بلکه می‌تواند به‌عنوان شیوه‌ای از مبارزه به کار رود؛ از جهتی اندیشه‌ی گاندی را باید در راستای سنت‌های دیرین دینی اخلاقی شبه قاره‌ی هند متٲثر از ادیان بزرگ شرقی دانست که ادیانی چون مسحیت و اسلام بر آن تٲثیر داشته‌اند.

مهاتما گاندی رهبر بزرگ جنبش استعماری هندوستان با استفاده از اندیشه‌ها و تفکرات مختلف، اندیشه عدم خشونت را به شکلی روشن تدوین کرد و آن را به عنوان یک استراتژی سیاسی مورد توجه قرار داد. این تفکر جهان را به صلح، عدالت، تحمل و عشق فرا می‌خواند.


 تعریف خشونت جهان:

خشونت استفاده‌ی عمدی از نیروی فیزیکی یا قدرت تهدید یا اقدام واقعی علیه خود، شخص دیگر یا علیه گروه یاجامعه است که منجر به آسیب، مرگ، آسیب روانی، ناهنجاری یا محرومیت گردد. در تمام جهان خشونت به عنوان ابزاری برای کنترل استفاده می‌شود در واقع نوعی تلاش برای سرکوب و متوقف کردن اغتشاشگران در مقابل نگرانی‌های  مربوط به اجرای قانون و فرهنگ در یک ناحیه خاص است.

خشونت بر دو نوع قابل تصور است: خشونت معقول و خشونت غیر معقول.

خشونت معقول چیزی است که نمی‌توان آن را محکوم کرد و دلیل بر نقص و عیب کسی قلمداد نمود، این خشونت در هنگام جنگ با دشمن و دفاع از کیان دین و جان انسان‌ها امری است که هیچ نمی‌تواند آن را نفی کند اما خشونت غیر معقول به خشونتی گفته می‌شود که هیچ دلیل موجهی برای آن وجود ندارد و با انگیزه ددمنشی و وحشیگری در جامعه‌ی انسانی از سوی هر کسی یا هر گروهی قابل صدور است.


عدم خشونت: 

در یکی از قصه‌هایی که امام محمد غزالی در احیاء علوم الدین نقل كرده است، مردی به قصد امر به معروف و نهی از منکر وارد مجلس مأمون گردید بسیار خشن و تند با او سخن گفت و اورا ستمکار و فاجر و خلافکار خطاب نمود. مأمون هم که به دانش و بردباری مشهور بود برای مجازات او همچون بسیاری از فرمانروایان دچار احساسات و شتابزدگی نگردید بلکه خطاب به او گفت دوست عزیز و مهربان، آرام باش خداوند بهتر از تو را به سوی بدتر از من فرستاد و به او دستور فرمود با مهربانی با او روبرو شود موسی و هارون را که بسیار از تو بهتر بودند به سوی فرعون که خیلی از من بدتر بود فرستاد و خطاب به آنان فرمود:

«اذْهَبَا إِلَى فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغَى * فَقُولَا لَهُ قَوْلًا لَيِّنًا لَعَلَّهُ يَتَذَكَّرُ أَوْ يَخْشَى » (طه /٤٣-٤٤)

« به سوى فرعون برويد كه او به سركشى برخاسته*و با او سخنى نرم گوييد شايد كه پند پذيرد يا بترسد»

این شیوه بیان که با این کلماتِ امیدوارکننده همراه است « لَعَلَّهُ يَتَذَكَّرُ أَوْ يَخْشَى» علی رغم سرکشی فرعون دلیل بر آن است که طرف مقابل هر چند در کفر و طغیان غرق شده باشد اما بایستی برای دعوت وی به خیر و صلاح از روش حکمت و مهربانی و آرامی استفاده شود و از اسلوب خشن و سختگیری پرهیز گردد و نباید امید خود به هدایت از دیگری را از دست داد بلکه با مخالفان باید با حکمت و موعظه برخورد کرد و در صورت مؤثر نبودن به مجادله توسل جست لکن مجادله‌ای که به نیکوترین وجه اعمال شود.


عدم خشونت از دیدگاه قرآن:

قرآن کریم در سوره‌ی توبه آیات ۵۸ و ۵۹ خشم گرفتن به خاطر منافع دنیوی را نکوهش می‌کند و آیات متعددی نیز مبنی بر عدم تجویز خشونت و کشتن غیرمسلمانان وجود دارد؛ چرا که دین اسلام برای هر انسانی حق زندگی قائل است و بدون علت نباید انسانی کشته شود:

«مَنْ قَتَلَ نَفْسًا بِغَيْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِي الْأَرْضِ فَكَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِيعًا وَمَنْ أَحْيَاهَا فَكَأَنَّمَا أَحْيَا النَّاسَ جَمِيعًا »(مائده/۳۲)

« هر کس، انسانی را بدون ارتکاب قتل یا فساد در روی زمین بکشد، چنان است که گویی همه انسانها را کشته؛ و هر کس، انسانی را از مرگ رهایی بخشد، چنان است که گویی همه مردم را زنده کرده است. »

در این آیه خداوند با جمله‌ی «بِغَيْرِ نَفْسٍ» دو نوع قتل نفس را استثنا کرده یکی قتلی که به عنوان قصاص است که در آیه‌ی شریفه: « کُتِبَ عَلَيْکُمُ الْقِصَاصُ فِي الْقَتْلَى» (بقره/۱۷۸) « حکم قصاص در مورد کشتگان، بر شما نوشته شده است» حکم به لزوم چنان قتلی نموده و فرموده قتل به عنوان قصاص و هر نوع قصاص دیگر نه تنها به منزله قتل همه مردم نیست بلکه مایه‌ی حیات جامعه است؛ دوم قتل به جرم فساد و در زمین است که در آیه‌ی بعدی درباره آن سخن گفته و فرموده:

 «إِنَّمَا جَزَاءُ الَّذِينَ يُحَارِبُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ يَسْعَوْنَ فِي الْأَرْضِ فَسَاداً أَنْ يُقَتَّلُوا أَوْ يُصَلَّبُوا أَوْ تُقَطَّعَ أَيْدِيهِمْ وَ أَرْجُلُهُمْ مِنْ خِلاَفٍ أَوْ يُنْفَوْا مِنَ الْأَرْضِ ذلِکَ لَهُمْ خِزْيٌ فِي الدُّنْيَا وَ لَهُمْ فِي الْآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِيمٌ‌» (مائده/ ۳۳) 

« کیفر آنها که با خدا و پیامبرش به جنگ برمی‌خیزند، و اقدام به فساد در روی زمین می‌کنند، (و با تهدید اسلحه، به جان و مال و ناموس مردم حمله می‌برند،) فقط این است که اعدام شوند؛ یا به دار آویخته گردند؛ یا (چهار انگشت از) دست (راست) و پای (چپ) آنها، بعکس یکدیگر، بریده شود؛ و یا از سرزمین خود تبعید گردند. این رسوایی آنها در دنیاست؛ و در آخرت، مجازات عظیمی دارند.»

اما این که فرمود کشتن یک انسان به منزله‌ی کشتن همه‌ی انسان‌ها است معنایش این است که یک فرد از انسان از حیث آن حقیقتی که با خود حمل می کند و با آن زنده است و با آن می‌میرد حقیقتی است که در همه‌ی افراد یکی است و فرقی بین بعضی از افراد و کل افراد نیست و فرد واحد با افراد بسیار در آن حقیقت واحدند و لازمه‌ی این معنا این است که کشتن یک فرد به منزله‌ی کشتن نوع انسان است و به عکس زنده کردن یک فرد زنده کردن همه‌ی انسان‌ها است. این آن حقیقتی است که آیه‌ی مورد بحث آن را افاده می‌کند.

در آیه: « فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ کُنْتَ فَظّاً غَلِيظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَ شَاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَکِّلِينَ‌ »(آل عمران/۱۵۹) واژه‌ی «فَظّاً» به معنی کسی است که دارای سخنان تند و خشن است و «غَلِيظَ الْقَلْبِ» به کسی می‌گویند که سنگدل باشد و عملاً انعطاف و محبتی نشان ندهد بنابراین معنی آیه چنین می‌شود:

 «به (برکت) رحمت الهی، در برابر آنان [ مردم‌] نرم (و مهربان) شدی! و اگر خشن و سنگدل بودی، از اطراف تو، پراکنده می‌شدند. پس آنها را ببخش و برای آنها آمرزش بطلب و در کارها با آنان مشورت کند اما هنگامی که تصمیم گرفتی و قاطع باشی بر خدا توکل کن زیرا خداوند متوکل آن را دوست دارد. » 

 در این آیه اشاره به دو نوع خشونت شده: خشونت در سخن و دیگری خشونت در عمل که نرمش کامل پیامبر(ص)  وانعطاف او در برابر افراد نادان و گنهکار بیان شده است.

با توجه به این آیات و ژرف‌نگری در قرآن می‌توان عدم اجبار در دین را به عنوان یک اصل راهبردی و درخشان در سر لوحه‌ی نظام مترقی اسلام معرفی کرد چرا که دین مقدس اسلام دین رحمت است و برای همین خداوند رحمان فرموده: «ای پیامبر به جهت رحمتی که خداوند بر تو نازل کرد با آنان نرم‌گفتار شدی و اگر درشت گفتار و خشن بودی از پیرامون تو پراکنده می‌شدند.

قرآن کریم یک کتاب به هم پیوسته است و هر حکمی که از آن اخذ می‌گردد باید تمام آیات مورد توجه قرار گیرد نه اینکه از مضمون و ظاهر یک آیه حکمی را گرفته و سپس آن را علیه قرآن بکار برد.


در قرآن آیات متعددی درباره‌ی جنگ و قتال با دشمنان آمده اما آیات صلح و نفی کشتن کفار در صورتی که بر مسلمانان تجاوز نکرده و جنگ را تحمیل نکرده باشند نیز وجود دارد؛ این دو دسته از آیات باید در کنار هم قرار گرفته و سپس حکم خدا و قرآن در مورد کفار و غیر مسلمانان از جهات مختلف بیان گردد اگر قرآن کریم به صورت یک مجموعه مورد مطالعه و دقت قرار بگیرد این نتیجه برای هر آدم منصفی حاصل می‌گردد که دین اسلام برای هر انسانی حق زندگی قائل است و بدون علت نباید انسانی کشته شود هرچند مسلمان نباشد.